کو گوش شنواااا

امشب پس از مدتها هوس نوشتن به سرم زده ومیخوام بنویسم برای تو دوست عزیزی که حرفهای دل منو میخونی.

 وقتی که تنهام به اندازه کافی وقت دارم که به همه بودنم فکر کنم در واقع تنهایی فرصتی به آدم میده که بتونه به همه غمها و خوشیها و خاطرات وهرچی که به سرش اومده فکر کنه اونا رو از صندوقچه مغزش بیرون بکشه واگه خدا بخواد و دلش اجازه بده همینجور که داره اونا رو مرور میکنه از بعضی از اونا درس عبرت بگیره و در مورد بعضی دیگه فکر کنه و ببینه که قبل از اون چند میلیون آدم دیگه تجربه اونو داشتند حتی براش زحمت کشیدند ضرب المثل هم نوشتند وما هم هزار بار شنیدیم ....اما !..... کو گوش شنوا ؟ مثلاٌ شاید صد هزار بار شنیدیم که میگند نا برده رنج گنج ....   یا شنیدیم که میگند عجله کار شیطونه یا بازهم ضرب المثلایی از این دست ...

از اضراب کار مهیا نمی شود    سیل ازدویدن است که دریا نمی شود

رهرو آن نیست که گه تند وگهی خسته رود   رهرو آنست که آهسته وپیوسته رود

قطره قطره جمع گردد وانگهی در یا شود

و......

اما باز هم ما کار خودمونو میکنیم

  خیلی از ما ها برای شروع هر کاری با عجله قدم بر میداریم برای شروع کلی انرژی داریم به این درو اون در میزنیم اما با اولین سنگی که سر راهمون سبز شد از کوره در می ریم و میدون را برای رقبا خالی میکنیم.این درحالیه که شاید توانایی های بسیاری داریم که اگه محکم سر جامون بایستیم حتماٌ حتماٌ حتماٌ موفق میشمیم به هر حال امیدوارم که تو دوست عزیزاز این دست آدما نباشی واگر هم که با شی با خوندن حرفهای صد من یه غاز من سر عقل بیایی واینبار کمربند همتتو محکمتر ببندی .