وداع تلخ

 

امروز مراسم هفتم دایی جون عزیزم بود ولی من متاسفانه بخاطر نیکان نتونستم شرکت کنم یادش همیشه باماست وروحش  همواره قرین رحمت الهی......... دایی جونم نمیدونی چقدر دلتنگتم...........

خیلی زود ازبین ما رفتی........ نبودنت داغ بزرگی روی دل همه ما گذاشت امروز فقط به یا د تو و بخاطر تو اینجا اومدمودارم اینا رو مینویسم .

دایی حسین عزیز با اینکه اصلا باور ندارم از بین ما رفتی ولی قطعه شعری که بالای اعلامیه فوتت نوشته شده رو اینجا مینویسم تا همیشه یادم باشه که چه غریبانه رفتی و مارا در حسرت دیدار دوباره تا قیامت منتظر گذاشتی :

آبی تر از آنم که بی رنگ بمیرم                               از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم

تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبم                       شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیرم

دایی جون پس از این هر وقت گل خنده رو لبای ما باز شد بیادت می افتیم که همیشه سعی داشتی با شوخی های بامزه ات همه مونو دل شاد کنی

دایی حسین عزیز وداع خیلی سخته ولی باید باهات وداع کنم تا روز قیامت................ انشاا..که حسین زهرا مونست باشه عزیزم

بدرود

نظرات 1 + ارسال نظر
یه دوست جمعه 15 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:20 ق.ظ

سلام [گل]
دست مریزاد و خداقوت...
ما در http://7khatha.com هستیم. حتما سر بزنین. امکانات جالبی داره. چت روم صوتی تصویری قوی و انجمن هم داره . هر یوزر میتونه صفحه شخصی (شبیه به 360 ) داشته باشه و کلی امکانات دیگه که ارزش امتحان کردن رو داره دوست من.

[گل] به امید دیدار[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد